شب بدون کابوس
خدایا شکرت بلاخره دیشب بدون کابوس گذشت با اینکه اصلا راحت نخوابیدم اما بازم شکر .دیشب وقتی خواستم بخوابم به بابایی گفتم قران و برام بیاره منم قران و بوسیدم و گذاشتم پشت سرم و با توکل به خدا سعی کردم بخوابم .این شبهای اخیر خوابهای بدی میدیدم به خاطر شرایط روحی و جسمی بدی که دارم .
دیروز نذر کردم و شروع کردم به خوندن سوره ی یس.و از خدا خواستم بهم آرامش بده وبه دخترم سلامتی.
وقتی محمد یاسین تو دلم بود اصلا استرس نداشتم یه زندگی آروم و ساده.پراز ارامش و صبری که لطف خدا بود بمیرم برا دخترم که تو این دو ره کلا داغون بودم.از خدا میخوام دوباره آرامش و بهم عطا کنه تا فرشته ی کوچکی که بهم عنایت کرده رو به خوبی بزرگ کنم.کمتر از دوهفته ی دیگه یسنای عزیزمو بغل میکنم خدایا اگه من تورو از یاد بردم می دونم تو هیچوقت بنده ات رو یه لحظه هم فراموش نمی کنی.توکل کردم به تو که جز تو هیچ آرامش دهنده ای نیست