امروز روز خوبی نیست.......
یه ساعت پیش بابایی زنگ زد و گفت متاسفانه انتقالیمون جور نشده.از اون موقع دارم گریه میکنم .نمیدونم چرا غریبی شده سرنوشتم.دلم گرفته خیلی کاش حداقل تو شهر بهتر یا با امکانات بهتری بودیم.دوساله اینجا شده شکنجه گاه من خدایا هیچکیو مثل من غریب نکن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی